توحید مالکیت
توحید مالکیت همان نفی ولد از خداوند است:
در بخش ” مالکیت ” به طور مفصل مالکیت خداوند بر اسمای حسنی و صورت علمی مخلوقات و نیز صورت خارجی آنها را شرح دادیم و در این بخش فقط به توضیح مالکیت خداوند بر مخلوقات عالم خارجی می پردازیم پس در این نوشتار به عوالم پیش از خلقت ورود نمی کنیم.
از دید قرآن فقط وجود مطلق خداوندی است که مالک همه اشیاء است و هیچ کس با وی در مالکیت آنها شریک نیست و این مالکیت یک حقیقت تکوینی وخارجی می باشد و نه اعتباری؛ به آیه زیر از سوره فرقان توجه کنید:
لم یخرج منه شیء
چیزی از او خارج نشده است.
چون اگر به فرض چیزی بتواند از گستره وجود خداوند خارج گردد باید برای خودش وجود جداگانه ای داشته باشد وگرنه معدوم می شود و از طرفی می دانیم که مخلوقات از خودشان و برای خودشان وجودی ندارند پس باید آن وجود را از خداوند به ارث برده باشند و در مرتبه بعدی با آن وجود بتوانند ماهیت خودشان را از قلمرو حق تعالی خارج کنند که این مطلب با توحید مالکیت که قرآن در آیات بسیاری تاکید بر آن دارد متناقض است؛ مثلا در سوره بقره آمده است:
مطلب دیگر اینکه مالکیت گاهی اعتباری است یعنی مثلا فلان شخص مالک فلان خانه است که این نوع مالکیت قابل نقض است چون کسی دیگر هم می تواند بدون اجازه او به آن خانه برود و این ها یک سری قراردادهایی است که ما برای زندگی خودمان وضع کرده ایم و درباره خداوند اصلا کاربرد ندارد. اما مالکیت گاهی حقیقی است و به قرارداد و توافق کسی بستگی ندارد مثلا همه ما با چشم خود می بینیم و با گوش خود می شنویم و طبعا هیچ کس دیگر نمی تواند با چشم ما ببیند و یا با گوش ما بشنود و این نوع از مالکیت اصلا قابل نقض نمی باشد.چون در گستره ذات خودمان است و کسی را به حریم آن راهی نیست. مالکیت حق تعالی نسبت به جهان خلقت بر همین روال است و البته در واقع امر به نحو شدیدتر و بیشتر از مالکیت ما نسبت به اعضا و جوارح خودمان می باشد. سرّ مالکیت خدا هم این است که تمام خلقت آن ذات مقدس از گستره هستی و وجود وی بیرون نمی باشد و تماما در قبضه وی می باشد. بنابر مطالب گفته شده “ل”در عبارت “له ملک السماوات و الارض”حقیقی است چون مالکیت اعتباری برای زندگی ما انسان هاست و در مورد خداوند کاربردی ندارد. پس اگر مالکیت خداوند یک مالکیت حقیقی است بر خلاف مالکیت اعتباری ما انسان ها، هیچ مخلوقی نمی تواند مالکیت خداوند را نقض کند لذا در انتهای آیه همه مخلوقات را خاضع و مطیع خداوند معرفی می کند:
کل له قانتون
نکته دیگر اینکه همین مالکیتی را که برای خودمان نسبت به گوش و چشم و…اثبات کردیم در برابر مالکیتی که خداوند نسبت به گوش و چشم و سایر قوا و اعضا و جوارحمان دارد اعتباری می شود گرچه نسبت مالکیت ما به اعضا و جوارحمان در مقایسه با مالکیت صاحب خانه به خانه حقیقی بود ولی همانطور که گفتیم نسبت به مالکیت خداوند اعتباری می شود؛ خداوند در آیه ۳۱ سوره یونس بنا بر قاعده تکوینی توحید مالکیت ، خودش را به عنوان مالک حقیقی گوش و چشم ما معرفی می کند:
أمن یملک السمع و الابصار
در واقع آن وجود مطلق و همه جایی مالک حقیقی تمام تجلیات و مخلوقات خود است. پس در واقع تمام چیزهایی را که ما برای خودمان نسبت به آنها مالکیتی اثبات می کنیم همه تحت مالکیت خداوند است و نه ما؛ قرآن کریم در آیه ۲۶ سوره آل عمران اشاره می فرماید که خداوند مالک حقیقی تمام مالکیت های اعتباری شماست:
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم
از دید دقیق عرفانی مخلوقات سراپا فقر به او هستند و طبق آیه زیر از سوره فرقان مالک هیچ کدام از صفات و شؤونات خویش نمی باشند:
تعبیر اولی که در آیه استفاده شد مالکیت به نحوه استقلال را از مخلوقات نفی کرد هرچند به اندازه مثقال ذره ای باشد اما در عبارت بعد از آن مالکیت به نحو شراکت با خدا را هم از آنان سلب می کند و این یعنی توحید مالکیت که یکی از اصول مهم قرآنی است.
تمام کسانی که وحدت وجود را قبول ندارند و در کنار وجود لایتناهی خداوند که جا برای غیر نگذاشته است در ذهن خود وجودی دیگر را هم فرض می کنند به نحوی گرفتار شرک خفی اند چون دیگران را هم غیر از خدا صاحب و مالک وجود میدانند هرچند بگویند که این وجود را خداوند به آنان داده است ولی در حال حاضر مالکیت وجود را برای خود آن شیء اثبات می کنند و اگر شخصی بخواهد از این شرک رهایی یابد تنها راهی که می ماند این است که معتقد به این مطلب شود که این خداوند است که وجود خود را در آن شیء متجلی می کند و به نمایش می گذارد وگرنه آن شیء از خود هیچ چیزی ندارد. پس بنابر قاعده قرآنی وحدت وجود مالک تمامی کثرات فقط و فقط وجود واحد خداوند است:
پس طبق جمله اول آیه تمامی ماهیات برای خداست و طبق جمله دوم آیه کمالاتی را هم که در ماهیات می بینیم برای خداست؛ در نتیجه توحید مالکیت از اصول مسلم و قطعی قرآنی است که هر مسلمانی بایستی با همین نگرش به جهان پیرامون خودش بنگرد یعنی تمام کثرات را برای یک وجود واحد بداند یا به عبارت دیگر همه مخلوقات را فانی در خداوند شهود کند.